با افزایش فعالیت های سازمان و هم چنین افزایش فعالیت های غیر اخلاقی در سازمان ها، امروزه
مدیران به مساله ای به نام معمای اخلاق توجه می نمایند.
با توسعه فعالیت ها و اقدامات سازمانی، تا حدودی مرز بین کارهای اخلاقی و غیر اخلاقی از بین
رفته است. و با لحاظ قرار دادن خصوصیات وویژگی های افراد در ابعاد فردی و اجتماعی، ممکن
است رفتار، گفتار و پندار افراد در جایگاه و موقعیت سازمانی شان از جایگاه فردی و شخصیتی
-شان متفاوت باشد. رفتار و عملکرد اخلاقی و یا غیر اخلاقی افراد حاکم بر سازمان، تاثیر بسزایی
بر میزان کارآیی سازمان خواهد داشت، که به تبع آن پیامدهای مثبت یا منفی در سازمان حاکم،
خواهد شد.
از الزامات یک سازمان مثبت و کارآمد حاکمیت رهبری با بهره وری از هوش اخلاقی بالاست.
هوش اخلاقی، به مفهوم برخورداری از اعتقادات اخلاقی قوی و محکم است. رهبرانی که از هوش
اخلاقی بالا بهره مندند، در سازمان شان به اعمال رفتارهایی خواهند پرداخت که با ارزش ها و
اعتقادات شان، هماهنگی و مطابقت داشته باشد.
سازمانی را می توان دارای هوش اخلاقی بالا دانست که پایبند و متعهد به اخلاقیات باشد و اخلاقیات
را در راس تمام امور و فعالیت هایش قرار دهد.
رهبران سازمان های اخلاق مدار، ملتزم به لحاظ و رعایت اصولی هستند که با اجرای آن ها، از
انحطاط سازمان، پیشگیری می کنند.
می دانند.
تجلی احترام به دیگران را می توان در همدلی، داشتن سعه صدر و هم احساسی در رفتارهای
کارکنان سازمان نگریست.
بارز رفتار رهبران اخلاق مدار است.
این رهبران، حتی در برابر رفتارهای متفاوت شان در قبال افراد و گروه های مختلف، بر حفظ
ارزش های اخلاقی خود را ملزم می دانند.
یکی از نکات برجسته این گونه از رهبران، رعایت انصاف در مواردی چون اعطای پاداش،
اعمال کیفر و توزیع منابع در بین کارکنان است.
رهبران اخلاق مدار، به منظور افزایش کارآیی کارکنان سازمان، همواره موقعیت های افراد را
مدنظر قرار می دهند.
نتایج اعمال و پیاده سازی هوش اخلاقی در سازمان ها، در زمینه های ذیل قابل ارائه خواهد بود:
شناسایی رفتارهای غیر اخلاقی و راه های سرکوب نمودن این رفتارها، از اثرات اعمال هوش
اخلاقی در سازمان ها است.
در سازمانی که هوش اخلاقی، بر آن حاکم باشد، دیگر مشکلات و مسائل غیر اخلاقی در آن
به چشم نخواهد خورد. در سازمان هایی با هوش اخلاقی بالا، با حداقلی از تعارض منافع و
نقض قراردادها، مواجه خواهیم بود.